يادگيري و شعار زدگي

نويسنده:ابراهيم اصلاني



همه از بزرگ و كوچك، رئيس و زيردست، دولتمرد و شهروند درباره شان و منزلت دانايي و دانستن، حرف‌هاي قشنگ مي‌زنند همه مي‌گويند يادگيري چيز خوبي است، همه مي گويند يادگيري امري ضروري است، مي‌گويند زندگي بدون يادگيري معنا ندارد ؛ اما واقعيت‌هاي جامعه ما چيز ديگري را نشان مي‌دهد. يكي از بلاهايي كه بر سر يادگيري آورده‌ايم، اين است كه آن را بيش از حد، شعاد زده كرده‌ايم. چقدر بايد تاسف خورد كه بيشتر احاديث و سخنان ائمه و بزرگان در باب يادگيري و دانش، در سخنراني افراد فقط براي خالي نبودن عريضه و درموقعيت‌ها و مكان‌هاي مختلف ( به صورت نوشته هايي بر روي پارچه و كاغذ ) فقط براي قشنگي و ژست عالمانه مورد استفاده قرار مي‌گيرند.
خيلي از افراد در جامعه ما بلدند درباره ضرورت و منزلت يادگیري و دانايي، نطق غرايي بكنند، اما در عمل كاري انجام نمي‌دهند. شعار زدگي يادگيري آفت‌هاي زيادي در جامعه ما ايجاد كرده است :
خودفريبي ناشي از توجه به ظواهر موضوع.
جدي تلقي نشدن جايگاه يادگيري در زندگي مردم
انحراف در علت يابي و آسيب شناسي معضلات فرهنگي
عدم استفاده صحيحي از موقعيت هاي علمي
تنزل جايگاه و شان دانايي و استفاده ابزاري و تشريفاتي از دانش افزايي
ساده انگاري و ساده انديشي درباره يادگيري و دانايي.
فرض كنيد خبرنگار هستيد ميكروفون را در دست بگيريد و از دانش ‌آموزان و دانشجويان سوال كنيد چرا درس مي‌خوانيد؟ از معلم و استاد سئوال كنيد چرا دوست داريد فرزندتان درس بخواند؟ از مردم كوچه و بازار سوال كنيد آيا يادگيري خوب است؟ به طور حتم جواب‌هاي قشنگي خواهيد شنيد. حرف‌هاي گنده گنده و سطح بالا از كوچك‌ ترها و حرف هاي عالمانه و خير خواهانه از بزرگ‌ترها. اما حيف كه فقط حرف‌ها قشنگند ولي چيزي از واقعيت‌هاي تلخ جامعه نمي‌كاهند. ياديگري يك لذت است. اما نه يادگيري شعار زده و تشريفاتي. لذت يادگيري، به جاي حرف‌و شعار به باور نياز دارد به فرصت هايي براي چشيدن اين لذت نياز دارد و به شعف و عطش دروني نياز دارد. لذت يادگيري را با هيچ توجيه و شعاري از خود دريغ نكنيد.

يادگيري و دانش آموز

يكي از سوژه هاي مورد توجه اكثر خانواده‌ها مسائل تحصيلي فرزندان است. والدين دوست دارند فرزندانشان بيشترين و بهترين پيشرفت تحصيلي را داشته باشد و از طرف ديگر، افت تحصيلي، براي آنها موضوعي غير قابل پذيرش است. والدين از اين كه فرزندانشان به هنگام ورود به دوره‌هاي راهنمايي و متوسطه دچار افت مي‌شود، متعجب شده و سئوال مي‌كنند كه چرا ديگر فرزندشان انگيزه اي براي درس خواندن ندارد؟ دريافتن دلايل ضعف و مشكلات تحصيلي دانش آموزان عمدتاً به مسایلي از قبيل تنبلي و بي خيالي و بازيگوشي استناد مي‌شود. ولي آيا اين همه داستان است؟
به جرات مي توان گفت كه والدين مدارس معلمان و ساير افراد در ارتباط با موضوع مسائل تحصيلي دانش آموزان، بسيار ساده انگارانه و سطحي رفتار مي كنند. كمتر كسي است كه در علت يابي افت تحصيلي به ” لذت يادگيري ”‌ نيز توجه كند.
به چندين و چند دليل، ما يعني مدرسه و والدين كاري مي‌كنيم كه لذت يادگيري از دانش آموز گرفته مي‌شود. وقتي اين لذت كم مي‌شود و يا از بين مي‌رود طبعاً افت انگيزه و به دنبال آن افت تحصيلي پيش مي آيد. و ما چه مي كنيم تا اين افت ها جبران شود؟
اگر درك كنيم كه ” ياديگري لذت است ” شايد بهتر بتوانيم پي ببريم كه چرا از تلاش هايمان كمتر نتيجه مي‌گيريم؟ مگر مي‌توان در كسي به زور انگيزه ايجاد كرد؟ مگر لذت بردن از چيزي مي‌تواند تحميلي باشد؟ چه پيش مي‌آيد كه يك دانش آموز كنجكاو و علاقمند به يادگيري، در 6 سالگي به تدريج به فردي بدون انگيزه تبديل مي‌شود؟ يك دليل عمده آن همين است كه فرايند ياددهي يادگيري در جامعه ما نه تنها منطقي نيست، بلكه گاهي جنبه منفي هم دارد. مدارس و كلاس‌هاي ما گاهي نه تنها ايجاد انگيزه نمي‌كنند، بلكه انگيزه هاي داشته را هم از بين مي‌برند. بازخواست‌هاي معلم و والدين از درس و مشق، امتحانات، سخت گيري ها و كنترل‌ها، تكاليف تحميلي و غير فعال، تاكيد صرف و جايزه و ايجاد انگيزه‌هاي بيروني و ساير موارد، منجر به يك نتيجه مي شوند : يادگيري از عملي اختياري به عملي اجباري تبديل مي‌شود. در اين وضعيت كودك يا نوجوان، ديگر از يادگيري لذت نمي‌برد و آن راكاري براي خودش نمي‌داند. چرا بعضي از دانش آموزان به تدريج از درس و مدرسه نيز بيزار مي‌شوند؟ آيا اين پديده ذاتي است، يا محصول اكتساب است؟‌چرا به جاي آن كه موقعيت هايي براي لذت بردن از يادگيري تدارك ببينيم، كاملاً برعكس عمل كرده و موقعيت‌ها و فرصت‌ها را عليه ” لذت ياديگري ” به كار مي‌گيريم؟ نيت مدارس و والدين خيرخواهانه است اما اين خيرخواهي با ناشيگري و ناكارآمدي توام شده و بازخوردي منفي برجاي مي‌گذارد. در بيشتر تلاش‌هاي مدارس و والدين براي ارتقاء و انگيزه تحصيلي و ايجاد زمينه براي پيشرفت تحصيلي نوعي از زور و تحكم نهفته است. البته دليل اصلي استفاده از چنين روشهايي بي‌حوصلگي و تسريع در نيل به نتيجه است.
اگر به مشكلات تحصيلي دانش آموزان، از زوايه ” لذت يادگيري ” نگاه كنيم، به طور حتم دريافتن راهكارهاي اصلاحي نيز به نتايج متفاوتي خواهيم رسيد. اصلاً كسي به اين نكته توجه دارد كه بزرگترين وظيفه آموزش و پرورش، ياد دادن نيست، بلكه ايجاد شوق يادگيري است. آموزش و پرورش ايران در اين باره چگونه عمل مي كند.
چون نمي‌توانيم شوق يادگيري را در سطح گسترده ايجاد كنيم، لذا از چند موفقيت علمي دانش آموزان در مسابقات و المپيادها ذوق زده مي شويم مدارس ما بيش از هر چيز به روح جديدي از جنس لذت يادگيري نياز دارند. با علم كردن شاگر اول‌ها، المپيادي‌ها، برندگان مسابقات، تيزهوش‌ها، موفقيت هاي مدارس برخوردار و غيره، ضعف هاي خود را در عدم ايجاد شوق يادگيري و تحرك علمي مي پوشانيم. منطقي بيانديشيم، اگر ما به جاي دانش آموزان امروزي بوديم چه مي‌كرديم؟ آيا وقتي شرايطي فراهم مي آوريم كه دانش آموز از يادگيري لذت نمي برد، حق داريم كه افت تحصيلي را غير عادي تلقي كنيم؟ آيا در چنين شرايطي مي‌توان انتظارداشت كه كسي كشته و مرده يادگيري باشد؟!
منبع: www.world-news.org